خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان

ساخت وبلاگ

مطمئنم وقتی خدا میخواست ما رو بیافرینه اگه حجم

تنهایی و بی کسی مون رو نشونمون میداد، قطعا حاضر

نمیشدیم پامون رو تو این دنیا بذاریم‌.

دنیای کثافتی که پر از سیاهی هست.

همین!

خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 4 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1402 ساعت: 22:45

مسخره خودتی و خونوادت و منشی که دارید

والا به خدا ...

برید خودتونو مسخره کنید که سرتا پاتون هزار تا مورد

واسه مسخره کردن هست. از کوچیک تا بزرگتون !!! بله !

خدا بهتون آرامش بده حساس ها ...

خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 37 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:59

سال 88برای به دست آوردن تجربه ی جدید و همچنین به هم زدن یکنواختی زندگی پا به شهری گذاشتم که خاطرات زیادی برایم ساخت و تجربه های خوب و بدی را نصیبم کرد، بخشی از این خاطرات را براتون می نوشتم قبلا... فقط برای اینکه لحظه ای اگه شد لبخند به لباتون بیاد. الان برای دل خودم می نویسم فقط. خوشحالم که این اتفاق در دوره ای از زندگی ام افتاد که تقریبا خودم را خوب شناختم. الان دیگه تهران هستم.برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذراندر طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت بتو خود نیامدی از دگران خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:59

سال 88برای به دست آوردن تجربه ی جدید و همچنین به هم زدن یکنواختی زندگی پا به شهری گذاشتم که خاطرات زیادی برایم ساخت و تجربه های خوب و بدی را نصیبم کرد، بخشی از این خاطرات را براتون می نوشتم قبلا... فقط برای اینکه لحظه ای اگه شد لبخند به لباتون بیاد. الان برای دل خودم می نویسم فقط. خوشحالم که این اتفاق در دوره ای از زندگی ام افتاد که تقریبا خودم را خوب شناختم. الان دیگه تهران هستم.برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذراندر طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت بتو خود نیامدی از دگران خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 23:59

یه دکتر عوضی پوست و مو گند زد به پوستم، با هزینه گزافچند بار بعد از آن خانمی به سن مادرم با لحنی زننده پرسید: این دونه های سیاه چیه رو صورتت؟! حرفش مهم نبود و نیست، فقط گاهی از خودم عصبانی میشمالان که شرایط مشابهش رو تو این زمینه یا زمینه های دیگه دارنچرا من همین سوال رو از خودش یا فرزندش نمی پرسم؟! جوابش واضحه چون من تربیت شده ی زنی هستم که ذره ای حسادت و عقده و بی پروایی و بی ادبی در وجودش نیست. سالهاست چشمم را به عیب های بزرگ خیلی ها میبندم اما واقعا وقتی با پرسش،پر از چندش بعضی ها مبنی بر اینکه چرا استخوان کنار پام کمی برآمده ست مواجه میشم شاخ هام بیرون میزنن! حاشا و کلا بالام جان!!! کج راه رفتن بدتره بااستخوان پای من؟ اهمیت ندادن به هزار و یک مورد دیگه از لباسپوشیدن و حرف زدن و ... بدتره یا استخوان پای من؟ مدت هاست سکوت می کنم نه برای خانوادم تعریف می کنم و نهبرای مشاورم، چون الان دیگه جز بی اهمیت ترین مسائل برای من هستن، فقط گاهی لازم دارم خودم رو به چالش بکشم و ببینم هنوز می تونم با بزرگ‌منشی عبور کنم یا دارم اذیت میشم؟جواب: فعلا کما فی السابق خانوم و بزر گمنش هستم. خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 63 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 13:30

سال 88برای به دست آوردن تجربه ی جدید و همچنین به هم زدن یکنواختی زندگی پا به شهری گذاشتم که خاطرات زیادی برایم ساخت و تجربه های خوب و بدی را نصیبم کرد، بخشی از این خاطرات را براتون می نوشتم قبلا... فقط برای اینکه لحظه ای اگه شد لبخند به لباتون بیاد. الان برای دل خودم می نویسم فقط. خوشحالم که این اتفاق در دوره ای از زندگی ام افتاد که تقریبا خودم را خوب شناختم. الان دیگه تهران هستم.برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذراندر طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت بتو خود نیامدی از دگران خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 72 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 13:30

والا نمیدونم قسم حضرت عباس رو باور کنم یا دم خروسو؟

نماز و دعا و زیارت یا اسکونت های فلان درصد؟

عرفان و اخلاق و سلام و صلوات یا پشت هم اندازی و

ایجاد تفرقه ...؟

اشک و آه و آغوش های مثلا خالصانه یا صورت پر از نفاق ...؟

سالهاست گروهی از آدم ها از چاپلوسی و دورویی و نفاق

به عنوان ابزاری برای زنده ماندن استفاده می کنند!!!

باشد که رستگار شوند.

خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 58 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 13:30

کار اون بود؟ نه ... وظیفه اش بود؟ نه ... خودمو انداختم رو مبل از ته دل دعاش کردم، واقعا تربیت همچین پسری کار هر زنی نیست، می دونم برادرم هم از این کارها میکنهبرای خانواده ی زنش، اما خب این خیلی به دلم نشست. واقعا رحمت فرستادم، فاتحه خوندم برای مادرش، دعاش کردم.سرشار از حس خوب اومدم خونه و بچه خواب بود دیگه بقیه اش هم چیزی نبود ... مهم کار اون مرد بودمردی که پشت و پناه و حامی خونوادشه، خوانواده و همه ی دور و بری هاش ... رحمت به شیر پاکی که خورده، آفرین بر لقمه حلالی که بهش دادن، و احسنت به تربیتی که کردن . خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 7 مهر 1401 ساعت: 11:24

سال 88برای به دست آوردن تجربه ی جدید و همچنین به هم زدن یکنواختی زندگی پا به شهری گذاشتم که خاطرات زیادی برایم ساخت و تجربه های خوب و بدی را نصیبم کرد، بخشی از این خاطرات را براتون می نوشتم قبلا... فقط برای اینکه لحظه ای اگه شد لبخند به لباتون بیاد. الان برای دل خودم می نویسم فقط. خوشحالم که این اتفاق در دوره ای از زندگی ام افتاد که تقریبا خودم را خوب شناختم. الان دیگه تهران هستم.برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذراندر طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت بتو خود نیامدی از دگران خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 8 خرداد 1401 ساعت: 12:27

خواهرم رفته سفر، مادرم كارگر داره و مشغول خانه تكاني ست 

خاله ها جايي رفته اند، همسر به دنبال كارهاي مختلف 

و من تنها,ي تنها با فرزندم تو خونه مشغولم ...

دوست صميمي ام دوباره زايمان كرده و حوصله ي دوستان 

غير صميمي ام رو هم ندارم، حوصله هاي آدم هاي فيك و فضول

رو هم ندارم، نه حوصله ي خودشون نه خودخواهيشون و نه 

انرژي كنفي و فضوليهاشون! 

بگذريم ... 

خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان...
ما را در سایت خاطرات دانشجوی تهرانی در سمنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sempaye1o بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 30 فروردين 1401 ساعت: 5:50